سلام به همه عمروانی های عزیز
ضمن عرض تبریک حلول سال نو به همه همولایتی های عزیز به اطلاع میرساند چنانچه عزیزان بخواهند از طریق این وبلاگ به اقوام و آشنایان خود تبریک بگویند، این وبلاگ آمادگی انجام این کار را خواهد داشت.
لذا عزیزان میتوانند در بخش نظرات یا بخش تماس با من متن تبریک را ارسال تا ما پیامشان را در وبلاگ درج نماییم.
با بهترین آرزوها برای همه امروانی های عزیزدر سال 1393
با احترام -مدیر فعلی وبلاگ
با سلام و احترام
نوروز قدیمی ترین آیین ملی در جهان است که جاودانه مانده و یکی از شاخصه های فرهنگی ایرانیان است. آیین های برگزاری این جشن بزرگ در عصر حاضر با سه هزار سال پیش تفاوت چشمگیر نکرده و به همین دلیل، عامل وحدت فرهنگی ایرانیان به شمار می رود.
در بسیاری از آثارنوشتاری گذشته ، از جمله در تاریخ طبری، شاهنامه فردوسی و آثار بیرونی؛ نوروز به جمشید، شاه افسانه ای و درپاره ای دیگر به کیومرث نسبت داده شده و آن را به دلیل آغاز بهار، برابر شدن روز و شب و از سر گرفته شدن درخشش خورشید و اعتدال طبیعت دانسته اند.
کوروش بزرگ مؤسس امپراتوری ایران که از مادر، «ماد» و از پدر، «پارس» بود نخستین حکمران ایرانی بود که نوروز را عید رسمی اعلام داشت و در سال 534 پیش از میلاد دستورالعملی برای اجرای مراسم دولتی آن تدوین کرد که شامل ترفیع نظامیان، ابلاغ انتصابات تازه، سان دیدن از سربازان، عفو مجرمین پشیمان، ایجاد فضای سبز و پاکسازی محیط زیست ـ از منازل شخصی گرفته تا اماکن عمومی ـ بود.
داریوش بزرگ که در گسترش آیین های نوروزی در میان متصرفات غیر آرین امپراتوری ایران سعی بلیغ داشت در مراسم نوروز 515 پیش از میلاد (هفت سال پس از آغاز فرمانروایی اش) تصمیم خود را در زمینه ایجاد سنگ نبشته بیستون- حاوی آرزوها، اندرزها و شرح قلمرو ایران- اعلام کرد که مورخان با توجه به این سنگنبشته گفته اند که ایران تنها کشور جهان است که در این خصوص سند مالکیت دارد. بزرگترین آرزوی دازیوش که در این کتیبه آمده این است که خداوند ایران را از آفت دروغ و خشکسالی مصون سازد.
در دوران هخامنشیان، یازده روز اول فروردین ویژه انجام مراسم نوروز بود.شاه در نخستین روز سال نو روحانیون، بزرگان، مقامات دولتی و فرماندهان ارشد نظامی، دانشمندان و نمایندگان سرزمینهای دیگر را می پذیرفت و ضمن سپاسگزاری از عنایات خداوند، گزارش کارهای سال کهنه و برنامه های دولت برای سال نو و نظر خویش را بیان می کرد که نصب العین قرارگیرد.
در روستای عمروان شهرستان دامغان نیز همچون تمام ایران عید نوروزدارای مراسم و ترتیبات خاصی است و مردم به این ایام نگاه ویژه ای دارند.
در اسفند ماه و مدتی قبل از آغاز سال نو مردم در تدارک مقدمات و لوازم سال جدید هستند وضمن خانه تکانی و تمیز کردن منازل و شستن فرش و البسه منزل به فکر تهیه وسایل و لوازم عید از جمله لباس نو ،میوه عید وآجیل و شیرینی برای ایام عید هستند .در شب عید، همه خانه ها غذایی به نام مانی پلو می پزند و برای خانه های همسایه غذا می فرستند،که اصطلاحا به آن کاسه همسایه اطلاق می شود.همچنین نان مخصوصی که آنرا نون خوشکو می گویند و معمولا رویآن را نقش میزنند، تهیه می نمایند و همچنین سمنو و تفتان و فتیر می پزند. زنان روستا سبزه ها یی که پیشتر در میان ظرف هایی زیبا سبز کرده اند رازینت بخش سفره عید کرده و قبل از تحویل سال سفره هفت سین را پهن می کنند.
در ساعت تحویل سال همه سر سفره هفت سین دست به دعا بر میدارند و از کسی که او را خوش یمن می دانند درخواست می کنند که با دسته ای سبزه به منزل آنها وارد شود. صبح عیدهمه یه دیدن بزرگ خانواده و یا ده می روند و مصافحه و روبوسی می نمایند .در موقع مصافحه و روبوسی می گویند: (عید شما مبارک ، صد سال به این سال ها) این دید و بازدیدها تا سیزدهم عید همچنان ادامه خواهد داشت و همه اهالی روستا به صورت گروههای مختلف به خانه همدیگر سر میزنندو بزرگتر ها به کوچکتر ها عیدی میدادند.
چنانچه در سال قبل کسی به رحمت خدا رفته باشد آن خانواده در روز اول عید در منزل مینشینند و مردم گروه گروه به دیدن آنها می آیند و در روزهای بعد صاحبان عزا به بازدید ، دیدار کنندگان روز اول میروند.
گردو بازی ،الیک چو ، تیله بازی ،بازی توپ بلغار(بیسبال) در قدیم در این ایام مرسوم بود .
روز سیزده بدر هم همگی طبق سنت مرسوم ایران به خارج از روستا میروند و ضمن تفریح و بازی ناهار را در دامن طبیعت خورده و عصر به منزل بر میگردنند.
پیشاپیش سال جدید (نوروز 93) را به همگی مردم ایران، همشهری های دامغانی و همه همولایتی های عمروانی تبریک گفته و سال خوشی را برای همه آرزومندم.
التماس دعا -مدیر فعلی وبلاگ
-جلوی گریه خود را نگیرید و گه گاهی گریه کنید.
که دارید فکر کنید. سکوت عصاره ی آرامش است،
-افراد آرام به خود می گویند که برای تغییر گذشته کاری نمی توان کرد،آنگاه از فکر ادامه زندگی لذت می برند.
-وقتی احساس می کنید که سرتان پر از فکرهای جور و واجور استو جای خالی در آن نیست، با قدم زدن، آنها را پاک کنید.
-اگر نتوانید کسی را ببخشید، افکار خشمگین تان شما را برای همیشه
با این افراد مرتبط خواهد کرد. شاد کردن دیگران، باعث آرامش می شود.
-آرامش را از کودکان بیاموزید، ببینید که چگونه در همان لحظه ای که هستند،
زندگی می کنند و لذت می برند.
-از همان که هستید راضی باشید، در این صورت احساس آرامش بیشتری می کنید.
-هرچه اکسیژن بیشتری به شما برسد، آرام تر خواهید شد، خوب است در محل کار و زندگی خود گیاهی نگه دارید
-مهم نیست که با شما مؤدبانه برخورد کنند یا نه، برخورد مؤدبانه ی شما، باعث ایجاد آرامش واحساس خوبی در شما خواهد شد.
- سرعت حرکت شما با احساستان رابطه ای مستقیم دارد، آرام راه بروید
و حرکات بدن خود را آرام تر کنید، طولی نمی کشد که آرام خواهید شد
-گاهی می توانید برای رسیدن به آرامش، دراز بکشید، عضلات خود را شل کنید و به
هیچ چیز فکر نکنید.
-با حرکات آرام و صحبت کردن شمرده، احساس آرامش را به جمع منتقل کنید. آیا تا به حال فرد آرامی
را دیدید که با صدای بلند صحبت کند؟
-با شوخ طبعی به آرامش خود کمک کنید.
-راحتی، یکی از عناصر مهم آرامش است، مثل دمای مناسب، صندلی راحت و لباس و کفش راحت.
- هر چند وقت یک بار ساعتتان را کنار بگذارید و خود را از فشار زمان نجات دهید.
- در آوردن کفشها به کاهش فشار عصبی کمک میکند.
- فشردن یک توپ کوچک، تنشهای عصبی را که در انگشتان و دستهای شما متمرکز شدهاند، خالی می کند
- لباسهای گشاد و راحت، باعث ایجاد راحتی و احساس آرامش می شود.
-لحظه های زیبای زندگیتان را بنویسید و از آنها عکس و فیلم بگیرید، سپس بیشتر وقتها آنها را به
یاد آورید و درباره شان فکر کنید و لذت ببرید.
-هوای دریا، آب شور و صدای امواج، همگی باعث آرامش می شوند، مسافرت به سواحل دریا را
فراموش نکنید. تماشای ماهی ها مثل خیره شدن به دریا، در شما ایجاد آرامش می کند، زیرا ماهیها
-آرام شنا می کنند و آرام تنفس می کنند.
-آهسته غذا خوردن و جویدن، باعث تجدید قوای فکری و احساس آرامش خواهد شد.
-تمرین کنید که آرامتر از حد معمول صحبت کنید، این کار خود به خود ضربان قلب و تنفستان را کم میکند و به شما اجازه میدهد، ذهن و فکرتان را از بسیاری مسائل پاک کنید.
-اگر به عقاید مذهبی و معنوی پایبند باشید، به یکی از با افتخارترین روشهای رسیدن به آرامش
خاطر رسیده اید، آنگاه می توانید بگویید، الا بذکر الله تطمئن القلوب . اگر از خدا دور افتادهاید، اکنون
زمان آشتی است. داشتن یک تکیه گاه معنوی در حد تعادل موجب آرامش می شود.
-احساسات و مشکلات خود را به دیگران بگویید و آرامش بیشتری احساس کنید
- یکی از مهمترین مهارتها در آرام بودن، فکر نکردن به مسائل کوچک است، دومین مهارت، کوچک شمردن تمام مسائل است.
-شاد کردن دیگران، موجب آرامش می شود. نمی دانید چه لذتی دارد پول رستوران امشب را با توافق
-سایرین به یک کارتن خواب هدیه دهید. قدردانی کنید. دیگران را برای لطف کردن به خود تحت فشار قرار
ندهید، لطف که وظیفه نیست!
جوش شیرین با نام علمی اسید کریستالین دی کربوکسیلیک سفید ،یک ماده آلی است
که به شدت خاصیت ضد اسیدی دارد .فرمول ساده این ماده C4H6O6 است و در
بسیاری از مواد غذایی به عنوان یک آنتی اکسیدانت قوی کاربرد دارد .
فواید
قطعاً اولین چیزی که با شنیدن کلمه جوش شیرین به ذهن شما میآید مادهای است که در شیرینی پزی از آن استفاده میکنند؛اما جوش شیرین دارای فواید بسیاری می باشد .
این مقاله تنها به منظور اطلاع رسانی بوده و نباید جایگزینی برای توصیههای متخصصان پزشکی تلقی شود.با احترام -مدیر وبلاگ
مدیرکل اوقاف و امور خیریه استان سمنان گفت: یک فقره وقف جدید در دامغان با رویکرد تقویت جامعه علمی و رسیدگی به دانشجویان یا دانش آموزان ثبت شد.
به گزارش دامغان نیوز به نقل از فارس، حجتالاسلام والمسلمین عبدالله واحدی ظهر امروز در گفتوگو با خبرنگاران اظهار داشت: برنامههای گستردهای در راستای افزایش شمار موقوفات در استان سمنان در دست اجرا است و اداره های اوقاف و امور خیریه شهرستانهای این استان نیز در این حوزه بسیج شدهاند.
وی ادامه داد: با توجه به اجرای این برنامه ها و تلاشهای صورت گرفته در هفته وقف، یک نفر از شهروندان دامغانی به وقف راغب شد و اقدام به وقف یک واحد آپارتمان خود در شهر دامغان کرد.
مدیرکل اوقاف و امور خیریه استان سمنان افزود: این واقف خیراندیش، یک واحد آپارتمان به مساحت ۱۱۰ متر مربع را برای تقویت جامعه علمی این شهرستان وقف کرده است.
واحدی بیان داشت: نیت واقف در این بخش، کمک به ساخت یا نگهداری خوابگاه دانشجویی یا دانش آموزی در روستای امروان دامغان که زادگاه واقف بوده، ثبت شده است.
وی اضافه کرد: واقف خیراندیش این موقوفه، «زهرا هوشمند» بوده که با حضور در اداره اوقاف و امور خیریه دامغان، این سنت حسنه را به جای آورد.
مدیرکل اوقاف و امور خیریه استان سمنان در بخش دیگری با اشاره به اهمیت کار رسانه ها در ترویج فرهنگ وقف تصریح کرد: رسانهها امروز باید در حوزه امور خیریه و وقف ورود پیدا کرده و مسائل را بیش از گذشته تبیین کنند.
واحدی با بیان اینکه صدقه و بسیاری از موارد دیگر مقطعی و جاری است اما وقف ماندگاری خوبی دارد، خواستار توجه به جایگاه وقف در کشور شد.
وی گفت: اگر فعالیتها در این حوزه تمرکز داشته باشد، میتواند به خوبی کارها را پیش ببرد و با خود موقوفات، به تنهایی میتوان کشور را اداره کرد و با توجه به حجم بسیار زیاد موقوفات دیگر نیازی به پول نفت نیست.
به گزارش دامغان نیوز مدیرکل اوقاف و امور خیریه استان سمنان گفت: همواره شاهد بودهایم که در بیمارستانسازی، مدرسهسازی، امور خیریه و صدقه خیران همواره از دولتها جلوتر بودهاند و در برهه کنونی اگر رسانهها دست در دست هم دهند و به تمرکز وقف توجه شود، میتوان شاهد اثربخشی بیشتری بود.
واحدی گفت: وقف به عنوان یک بنای الهی و سنت انسانی و ایرانی باید همواره مورد نظر قرار گیرد.
شهرستان دامغان دارای زبان فارسی است و فاقد لهجه خاصی می باشد. هر چند مردمان این منطقه نیز مانند سایر شهرها و مناطق ایران گویش های خاص خود را داشته و در صحبت های عامیانه از کلماتی که منحصر به این منطقه هست استفاده می کنند و بدیهی است از لهجه و گویش شهر های مجاور نیز تاثیراتی گرفته اند.بر این اساس گویش در مناطق مختلف دامغان یکسان نیست و روستاهای شمالی دامغان تحت تاثیر زبان مازندرانی بوده و مناطق جنوبی تحت تاثیر گویش شهر های جنوبی و روستاهای شرقی دامغان نیز تحت تاثیرگویش شاهرودی و مشهدی می باشند
لازم به ذکر است روستای امروان بدلیل داشتن مهاجرین و ساکنین زیادی در شهر های تهران و مازندران از این دو شهر تاثیر بیشتری گرفته است.
عمده خصوصیت لهجه دامغان و بالتبع لهجه امروان در نحوه ادای کلمات و تغییرات اندکی است که در آن ایجاد میکنندو به آخر تعدادی از کلمات نیز واو اشباع شده اضافه مینمایند.
بعنوان مثال:
خوردَم خُوردُم شنیدَم شنیدُم خَریدَم خریدُم
گفتَم گفتُم بریدَم بریدُم داشتَم داشتُم
آمَدَم آمِدُم بَستَم بِستُم
در گروهی دیگر شکل آن اندک تفاوتی می کند که قاعده خاصی ندارد:
چیدَم چیندُم ایستادَم اِستادُم
و در برخی موارد در اسامی نیز تغییراتی داده می شود:
شکم شُکُم روغن روغان
جالب اینکه در گذشته ما به بچه های روستای عبدالله آباد میگفتیم:
عبدالله آبادی ها هوو به آب میگن اوو به خواب میگن خوو به گاو میگن گوو
و همین شعر رو بچه های روستای عبدالله آباد برای ما میخواندند که:
عمروانی ها هوو به آب میگن اوو به خواب میگن خوو به گاو میگن گوو
و نکته در اینجاست که هر دو گروه درست میگفتند.
هر چند در حال حاضر نسل جوان و تحصیلکرده کمتر از گویش و کلمات قدیم بهره میبرند اما ذیلا بخشی از کلمات خاص مورد استفاده در امروان همراه با معانی- یا به تعبییری فرهنگ لغات روستای امروان – را جهت بهره مندی عزیزان ارائه مینماییم.
لازم به ذکر است این کلمات در خیلی از روستاهای شهرستان دامغان با همین معانی و گاه با تغییراتی اندک استفاده میشود وصرفا اختصاص به روستای عمروان ندارد.
ضمنا خواهشمندیم در تکمیل فرهنگ لغت زیر ما را یاری کنید.
ارادتمند –مدیر فعلی وبلاگ
آلنگور:صمغ درخت (بادام) آمخته:معتاد ، عادت کرده اَخم و تَخم =ترشرویی اشکیل:تقلب در بازی اِشکِنِک =مجازات اَمشُو =امشب اوسار =افسار اشنُفِه = عطسه اِشکول = تقلب در بازی اَلو = شعله ور شدن – گر گرفتن اُو = آب اَمرُو = امروز آب لَمبو = رسیده – آبکی اسِلُو = میوه درخت نارون آجن = سد و بندی کوچک که آبیاری را تنظیم کند. آرد بریانو = با آرد و شیره انگور می پزند آسانّو = قصه – افسانه آشمال = چاپلوس آفتُو = آفتاب خورشید آقِرُو = رسوب آب سماور باربِند= طویله تابستانی بالشم = بالش بالِش مار =نوعی سوسک سیاه و درشت. بَرزِخ = ناراحت بِرین کردن = تراشیدن پشم یا موی حیوان اهلی بَل بَل زدن = درخشیدن بَلُفت =سگ پیر از کار افتاده بَلم = علف هرزه بُنُو = گلوله نخ بُنین = قسمتی از حلقه در که زنجیر در آن قرار می گیرد پاتووه = ساق بند، شال، پارچه پشمی که زمستان به ساق پیچند پاکوُلو = روی دوش گرفتن کسی پُختو= فاخته پَنجه کِشو : نوعی فتیر که با دست درست می کنند پِی کَلِّگی : پشت گردن کسی زدن پَرچینو : ته مانده محصول زمین را جمع کردن پَرپَرو : پروانه پییو:مظهر قنات تِلو : خار تلیسه:گوساله ماده تول : گل آلود تَنگُل : دوک نخ ریسی تَنگله : پسر کوچکی که کمک پدرش باشد. تُنگُلو : تنگ آب،کوزه تَک وَتوش : حرکت و جستجو تُغُلی : گوسفند ماده جوان که باکره است دورَقانو : قرقره تو وتَغِلو : دچار سرگیجه شدن و دور خود چرخیدن تِشی : نوعی جوجه تیغی بزرگ که به جالیز هندوانه وخربزه آسیب می رساند. کارتِنو : عنکبوت تُتُم : منقار تَق : بوته هندوانه ، خیار، کدو، خربزه تُک : دهان تَموس : کپک تابیر : جای آفتاب گیر (متضاد نسام) تیلّو : سفال شکسته جُل : پارچه کهنه و تکه جِزقاله : چربی و دنبه گوسفند که آنرا داغ کنند و پس از خنک شدن در پختن نوعی فتیر استفاده کنند. جَنگ جَنگو : استخوان مفصل گوسفند جَنِگرِه : جنگی جزو:نوعی جیر جیرک وحشی که تابستان در صحرا وجود دارد جُوازِن : قطعه چوبی که وسط آن را گود کرده بصورت هاون چیزی در آن می کوبند جول : گود ، عمیق جوج کردن : گوژ کردن پشت، خمیده شدن و توی خود رفتن چُغا : تن پوش از نمد چِرز : نوعی پیچک که در باغهای انگور به صورت انگل دور بوته ها می پیچد و مواد غذایی آنها را می دزدد. چَغِر : چسبناک چوکولیدَن : زیر و رو کردن ، استعاره ای برای کنجکاوی کردن چفت : اصطبل گوسفندان در صحرا چاقولو : گنجشک چُسِنو : نوعی حشره باغی سبز رنگ بدبو چِفت : محکم ، چِفت کردن: محکم کردن چِکانِه : گوسفندانی که صاحبان آن اهالی ده هستند و چوپانش مزدور اهالی است چِشتِه خوردن : بر اثر سابقه طمع کردن چُک چُک : نجوا کردن ، در گوشی صحبت کردن چَک : قرعه کشی قطعات زمین کشاورزی بین زارعین چِکِل : کوه ، چیز محکم و با دوام چَکِّه : کف زدن چَم : راه وروش ، خلق و خوی (چَمِش دست منه : با خلق و خویَش آشنایی دارم و می توانم رامش کنم.) چُندِلو : روی دو پا نشستن چوو : شایعه (چوو انداختن : شایعه پراکنی کردن) چو : چوب چینه : دانه مرغ و کلافهای دیوار گلی خِلامِه : بره های گوسفند خُل : نوعی علف باغی خِرخِرِه : گلو خوش خوشان : وقت شادی و موفقیت خِلاشِه : ریزه های چوبکه روی آب حرکت می کند و آب آنرا می آورد خانابدان : خانه آبادان (نوعی تشکر) |
دُغ زدن : سوراخ کردن خمیر کلوچه با چنگال دَمی : دمپخت دال : پستان گاو و گوسفند درقانو : گردونک ، فرفره دَق : کچل ، بی مو دُروشُم : داغی که با آهن بر روی گوسفندان و سایر حیوانات می گذارند دینو : نوعی خار و بوته صحرایی که برای کرم ابریشم می گذارند تا روی آن پیله بتند دِرّ دیوانه : دیوانه زنجیری دَهَن دره : خمیازه دولخ کردن : گرد و خاک راه انداختن دُقُولو : قلقلک دائول : مترسک دست لاف : قرض کوتاه مدت (با یک دست از کسی قرض گرفتن و با دست دیگر پس دادن) ، عیدی گرفتن لغِلو : بچه قورباغه راشو:راست شو(بلند شو) رُخ : شاخه جوان و نورس درخت روشِه : اولین شیر گاو ، آغوز رَجِه : طناب برای آویزان کردن رخت شسته شده رِندو : ته دیگ ، برنج ته دیگ ریک ریک: خنده ، پوزخند زک وَزا : زایش زِنِگلاچو : زرد آل کال ـ چاقاله زور : کود گاو یا گوسفند، کود حیوانی سوچّو : قره قروت ، دوغ جوشیده شده سیروُ : نوعی نان با سبزی سارُق : بقچه سقلمه:مشت به پهلو کسی زدن سَه : ساختمان گلی و گنبدی دراز برای اصطبل یا کاهدان سَلمو : نوعی سبزی صحرائی و باغی سِهِه : ماسه سندلان:آدم بی قواره سو : تبار و نژاد (به معنی روشنایی) شِفتِ شور : ساده و دست و پا چلفتی شیشِک : گوسفند نر جوان شَواش : شاه باش (مراسمی در عروسی) شَخی : زمین لم یزرع و سله بسته شییو : کنه مرغ شین شینو : سوسک قرمز رنگ داخل حمام و خانه غیاق : نوعی گیاه شبیه خزه غُمبرو : قمری غُمبلِک: قارچ غَسِر : حیوان نازا غُرتِلِه: برآمدگی روی بدن، باد کردن فِش زدن : آب بینی را با فشار به بیرون پرت کردن کالِکو : خربزه کال کَل : بز نر کاچِّه : پر حرف کُماچ غَلیف : نوعی فتیر کلّه کِنو :حیوان وحشی کوچکی که سر مرغ ها را می کند و آنها را خفه می کند کَت : گل خشک شده، کلوخ کت کسن:نوعی سوسک سیاه کَشِه : گودی وسط دو بام خشقی و گنبدی کُل : لنگ کل پوست : سوسمار کَلِندان : شاه دانه کَلّه کِشو : دزدیده سرک کشیدن کور کَکُو : خفاش کِشِن کردن : صاف و هموار کردن تول : آب گل آلود گِرد الِه : دایره گیان : پستان حیوان گُندو : خمیر گردجهت پخت نان گُردو : کلیه حیوان یا انسان گَر : کچل گمبل:جفتک زدن حیوانات گوش گِزو : نوعی حشره تابستانی به اندازه خرخاکی گِرسا : گیرنده ، واگیر ، مسری گو به گو : دومرد که با خواهر یکدیگر ازدواج کنند گوز گولو:پشگل شتر لو : آغل گوسفندان که در زیر زمین ساخته می شود لاق : ترک خوردن زمین خشک - سوراخ لَخِه : آدم پست و با لباس پاره و ژنده لیتو : بچه گنجشک که هنوز پر در نیاورده لُپاندَن : لقمه بزرگ در دهان گذاشتن لپاسان:پهن و بی غواره-در مورد لباس استفاده میشود لاخِه : شاخه لَغِه : لگد گَنِس : خسیس مُلّا لولو : پرستو ُمل : بند- بند انگشت مُس مُس کردن : معطل کردن مُغو : نوعی سبزی باغی که با آن غذا می پزند ماچ : سگ ماده نِسام : سایه ناشور و نامال : کثیف ناتِرینگ : ضربه با انگشت وارِشو : مایه خمیر ، خمیری که پف کرده واشلو : علف درو ، داس والو : زگیل وِسنی : هوو همامو : نوعی حشره کوچک مورچه خوار که توی خاک رس گودالی ایجاد می کند تا مورچه داخل آن بیفتد |
ولادت با سعادت حضرت رسول اکرم (ص) و امام جعفر صادق (س) بر همگی مسلمانان و شیعیان جهان و بر اهالی با صفای روستای عمروان مبارک باد.
با احترام -مدیر فعلی وبلاگ
جلال سرفراز (زاده 1322 ) از شاعران نوسرایی است که از چند دهه پیش در عرصه شعر حضور دارد. او از نسل شاعران نوجویی بود که با هفته نامه و شب های «شعر خوشه» به سرپرستی احمد شاملو (بامداد)، مطرح شدند. از جلال سرفراز تاکنون چهار دفتر شعر منتشر شده است که آخرین آنها «از ریل روبه رو» نام دارد. سرفراز در شعرهای خود بیشتر به تجربه وجوه تازه یی از کارهای زبانی می پردازد .سرفراز در سال 1362 به خارج از کشور کوچ کرد و اکنون بیش از 25 سال است که دربرلین پایتخت آلمان زندگی می کند. پدر این شاعر از روستای عمروان بوده واین شاعر به یاد این روستا شعری به نام «تا امروان» می سراید.
تا امروان
و خاک خاکِ ترِ چشم
و سبزِ کم
و کمِ سبز
جایی
و در روایتِ ساکن
آیین مردگان ، که بیایی
و پنجه روی خاک عموهایت بگذاری
تاریخِ مرگ را بنویسی
آن عنکبوت پیرِ گوشة ایوان
که خانه یی به قدرِ وزنِ خودش ساخته است
وان پیر دختری که در کفنِ خویش می رود
و خاکِ مردگان را
پس می زند
تا امروان که راهِ درازی نیست
و شب
هنوز شب است
* امروان زادگاه پدرم در حاشیهء کویر – نزدیکی دامغان
در زیر آمارجمعیت ساکن در روستا به تفکیک جنسیت و سنین مختلف ارائه میگردد.
لازم به ذکر است اطلاعات مربوط به سرشماری نفوس و مسکن سازمان آمار ایران در سال 1385 می باشد
تعدادخانوار | 45 |
جمعیت | 141 |
مرد | 71 |
زن | 70 |
مرد 6 سال وبیشتر | 66 |
زن 6 سال وبیشتر | 66 |
مرد 10 سال و بیشتر | 59 |
زن 10 سال و بیشتر | 66 |
مرد 10-14 ساله | 21 |
زن 10-14 ساله | 9 |
مرد 15-29 ساله | 17 |
زن 15-29 ساله | 20 |
مرد 30-64 ساله | 24 |
زن 30-64 ساله | 28 |
مرد 65 ساله و بیشتر | 9 |
از این پس قصد داریم تا در صفحه ای جداگانه ازدر گذشتگان و اهل قبور روستا یادی نماییم
لذا کلیه دوستانی که قصد دارند به قصد قربت و ختم فاتحه از گذشتگانشان در این صفحه یاد شود، میتوانند مشخصات کامل متوفی و یک قطعه عکس ازفرد مورد نظر را برای ما ارسال تا در وبلاگ قرار دهیم.
خداوند همگی درگذشتگان بالاخص درگذشتگان روستای عمروان را قرین رحمت و مغفرت نماید.
انشاا للهبا احترام -مدیر فعلی وبلاگ