به طور مقدمه باید دانست که عدد "هفت" نزد ایرانیان قدیم مقدس بود و به خاطر ستارگان هفتگانه یعنی « زهره ، مشتری ، عطارد ، زحل ، مریخ ، زمین و خورشید » عدد هفت را گرامی می داشتند. برخی از نیاکان ما که زرتشتی بودند ، اعتقاد داشتند که عقل مقدس یعنی " اهورامزدا " که به او "سپند مینو" نیز می گفتند ، شش وزیر بزرگ به نام "امشاسپندان" دارد که یعنی مقدسان جاویدان و این شش امشاسپند با "سپندمینو" تشکیل (هفت سپند) می دهند.علت این که هفت سین به راستی هفت سین است ، اشاره به هفت "امشاسپند" است و چون کلمه "سپند" با سین شروع می شده ، روی این اصل به علامت آن هفت مقدس جاودانی ، چیزهائی در نظر گرفته شده که هم با حرف سین شروع شده باشند و هم مورد استفاده مثبت بشر واقع شوند.
مردم بابل عدد هفت را مقدس می شمردند ، طبقات آسمان و زمین و سیارات هفت بوده است ، ایام هفته هفت روز است.
به عقیده هندیها در آئین برهما انسان هفت بار می میرد . عروس و داماد باید هفت قدم به اتفاق هم بردارند. هفت قدم جلو رفته و قسم می خورند ، در آئین زرتشت هفت فرشته مقرب وجود دارد. در تورات مذکور است که هفت نر و ماده را با خود برگیر تا نسلی بر جهان بماند.
هفت معجزه ، از 33 معجزه را مسیح در انجیل ذکر کرده است ، در انجیل از هفت روح پلید صحبت شده است ، به نظر فرقه کاتولیک ، هفت نوع شادی و هفت غسل تعمید وجود دارد.
آسمان هفت طبقه دارد . فرعون در خواب هفت گاو چاق و هفت گاو لاغر را دید که گفتند هفت سال خشکسالی و هفت سال فراوانی می شود. جهنم هفت طبقه دارد . گناهان اصلی هفت عدد است . پیش از اسلام در بین اعراب ، هفت بار طواف دور کعبه مرسوم بوده و در سنت اسلامی نیز چنین است . هفت نفر قاری قرآن معروف بودند ، هفت بار شستن اشیاء ناپاک و قرار گرفتن هفت عضو بدن هنگام نماز نیز مذکور است .هفت در تصوف : هفت وادی سلوک در تصوف معروف است 1) طلب ، 2)عشق ، 3)معرفت ، 4) استغنا ، 5)توحید ، 6) حیرت ، 7)فنا ، مولوی می گوید:هفت شهر عشق را عطار گشت ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم
همراهان داریوش با خود او هفت نفر بودند، در نقش رستم در بالای آرامگاه داریوش ، هفت نقش ملاحظه می شود . جنگهای هفت ساله در زمان لوئی 11 واقع شد. اژدهای هفت سر معروف است . هفت پسر گشتاسب به هفت راهزن تبدیل شدند و هفت خوان رستم و اسفندیار معروف است.
در بابل و آشور هر معبدی هفت طبقه داشت و هر طبقه به نام یکی از سیارات و هفت رنگ بود (سرخ ، سیمین، سفید، سیاه، ارغوانی، آبی و سبز). حصار اکباتان هفت دیوار داشت و آرامگاه کورش هفت پله دارد.
شما به عنوان یک زن میدانید چه چیزهایی بیشتر از همه یک مرد را آزار
میدهد؟ تا به حال شده با خود فکر کنید که شاید بعضی رفتارهای زنانه شما
بهشدت شوهر یا نامزدتان را آزرده خاطر کند و حتی موجب دور شدن او از شما
شود؟ درباره این رفتارها مردها بیشتر میتوانند حرف بزنند. در این مقاله
مردان به چندین خصوصیت زنان اشاره کرده اند که از نظر مردان آزار دهنده و غیر قابل تحمل جلوه می کنند.
از جنسیت خود به عنوان یک سلاح استفاده کردن
زنان در هنگام مبارزه و جبهه گرفتن در برابر مردان مایلند از جنسیت خود به عنوان یک سلاح استفاده کنند که این باعث خرد شدن اعصاب مردان می شود.
حرف زدن مداوم و پشت سر هم
وقتی
مردی حال زنش را می پرسد، فقط مایل است پاسخی کوتاه بشنود، نه یک سخنرانی
یک ساعته! بیشتر زنان عاشق حرف زدن هستند و اگر سوژه ای پیدا کنند، دیگر
حاضر نیستند از حرف زدن دست بکشند.
مردان از شنیدن سخنان زنان لذت می برند، ولی اصلاً حاضر نیستند ساعت ها پای سخنان پرشاخ و برگ و پر جزییات زنان بنشینند!
ساعتها صرف خرید کردن
زمانی
که صحبت از خرید کردن به میان می آید، حتی واژه های چند ساعت یا یک شبانه
روز صرف خرید کردن برای زنان کم به نظر می رسد. زنان دوست دارند ساعت ها
پشت ویترین مغازه ها بایستند و حتی از تماشای اجناس داخل آن ها لذت می
برند، بدون آنکه در آن زمان به فکر دیگر مسئولیت ها و وظایفشان بیفتند! ولی
بدتر این است که زنان دوست دارند مردان را هم همراه خود کنند، از این
مغازه به آن مغازه و در حین جست و جوی دقیق و موشکافانه در لابه لای البسه و
توجه به برچسب قیمت ها.
بیش از حد احساساتی شدن
زنان
بر سر هر موضوعی گاهی به گریه می افتند، در حین تماشای یک فیلم سوزناک (
یا حتی یک فیلم شاد! )، شکستن یک ناخن یا حالت نگرفتن موها و غیره. بدتر
اینکه در این مواقع از مردان توقع دارند که حال آنان درک شود و آن ها پا به
پایشان پیش بروند. باید حقیقت را بیان کرد: هیچ منظره ای بدتر از منظره
زنی نیست که گریه کنان مقابل شوهرش بنشیند و هیچ حرفی هم نزند! مردان نسبت
به گریه زنان بی تفاوت و بی توجه نیستند، ولی به جز بیان واژه هایی مثل:
«عزیزم، گریه نکن یا عزیزم چرا گریه می کنی و غیره» راه دیگری برای دلداری
دادن زنان بلد نیستند! مردان قبول دارند که زنان موجوداتی حساس، زودرنج و
دل نازک هستند، ولی تحمل مشاهده اشک های آنان بر سر هر موضوع جزیی و پیش پا
افتاده ای را ندارند.
حس نیازمندی
بعضی از
خانمها همیشه چند خط مشی بسیار سری را دنبال می کنند. آنها از همسرانشان
انتظار دارند که تمام توجهشان را به آنها معطوف کنند، آنها را تر و خشک
کنند و به آنها بگویند که تا چه حد وجودشان استثنایی و ویژه است. آنها می
خواهند مردها را به یک صندوقچه احساسات تبدیل کنند و از آنها انتظار
پشتیبانی اخلاقی، ذهنی و عاطفی دارند. در این قسمت یک تضاد جدی بین آن دسته
از خانم ها که ذکر شد و دسته دیگری که به بیرون از خانه رفته، کار می کنند
و خود را مستقل نشان می دهند وجود دارد.دسته دوم جزء گروهی هستند که هنگام
عاشقی واقعا متزلزل می شوند. البته شاید دانستن این مطلب برای شما خالی از
لطف هم نباشد که آقایون خانم های سرسخت را ترجیح می دهند زیرا حداقل در
این حالت می توانند اندکی آرامش ذهنی خود را حفظ کنند.
کم صبر و تحمل بودن
مردان
از مشاهده کم صبر و تحمل بودن زنان آزرده خاطر می شوند. آنان مایلند زنان
را به عنوان همراهانی صبور، شکیبا، پر طاقت و مستحکم در نظر بگیرند.
از احساس عدم امنیت شکوه و شکایت کردن
زنان
مایلند به مردان تکیه کنند و آنان را ستون ایمن زندگیشان در نظر بگیرند.
آنان دوست دارند از سوی مردان مورد حمایت قرار بگیرند و تعریف و تمجید
بشنوند تا احساس امنیت پیدا کنند.زنان به محض دل باختن به یک مرد، دچار
احساس عدم امنیت شدید می شوند و آن مرد را تکیه گاه عاطفی خود تلقی می
کنند. ولی، مردان معمولاً از زنانی خوششان می آید که مقاوم و سرسخت هستند و
استقلال ویژه ای در زندگی برای خود دارند.
سوالات پی درپی برای رخنه در عمق ذهن مردان
سوال
تکراری و قدیمی: «عزیزم، به چه فکر می کنی؟» نمونه سوالی است که زنان طی
قرن ها آن را مطرح کرده اند تا از طریق آن مردان را محک بزنند و نسبت به
احساسات واقعی شان مطلع گردند. ولی، مردان اصلاً دوست ندارند چنین سوالاتی
را بشنوند، چه برسد به اینکه پاسخی به آن بدهند. آنان معتقدند که اگر زنی
از عشق و علاقه آنان نسبت به خود اطمینان دارد، دیگر نباید چنین سوالی را
به عمل آورد.
تجاوز به حریم خصوصی مردان
زنان
به خاطر وجود حس کنجکاوی شدید مایلند تمام مدت به دلایل مختلف به حریم
خصوصی مردان تجاوز کنند تا به قول خودشان آنان را آموزش دهند! زنانی که
تمام مدت حالت یک جاسوس را در قبال شوهرانشان ایفا می کنند، مورد تنفر آنان
قرار می گیرند!
دعوا
بدگویی در جمع
مردها
دوست ندارند جلوی جمع از آنها بد بگویید بهخصوص در میان اعضای خانواده و
دوستان خودشان. اگر شما شروع کنید در مقابل دیگران از همسر یا نامزدتان بد
بگویید اولین چیزی که به ذهن آنها میرسد این است که شما چقدر نادانید که
با مردی زندگی میکنید که رفتارهایش را نمیپسندید. یادتان باشد تنها چیزی
که دیگران باید از شما و زندگی شخصیتان بشنوند این است که چقدر همسر خوبی
دارید و در کنار هم خوشبختید. مردتان را تحسین کنید و مطمئن باشید که او
همیشه قدردان خواهد بود.
حسادت ورزی
خیلی از
مواقع، حتی زمانی که مردی نام زن دیگری را به زبان می آورد، با حسادت های
شدیدی از سوی همسرش مواجه می گردد. متأسفانه بسیاری از زنان با شنیدن نام
یک زن دیگر از دهان مردان، دچار هزار و یک فکر و خیال و سوء تفاهم می شوند و
همین باعث می شود که مردا به دروغگویی متوسل گردند. زنان معمولاً نسبت به
صداقت و وفاداری مردان دچار عدم اطمینان هستند که این باعث رنجیده خاطر شدن
مردها می شود.
انتقاد کردن از زنان دیگر
چرا
حتی یک تعریف و تمجید ساده از زنی دیگر باید باعث ناراحتی و دلخوری یک زن
شود؟ زنان مایلند تمام مدت از زنان دیگری انتقاد کنند که در اطرافشان وجود
دارند، دامنه این انتقادها از وزن و تناسب اندام شروع می شود و به مدل مو و
لباس و دیگر جزییات می رسد. در حالی که مردان ممکن است فقط زمانی به یک زن
دیگر توجه نشان دهند که متوجه موضوع غیر عادی خاصی در او شوند، مثلاً اگر
زنی کفش لنگه به لنگه پوشیده باشد!
ادای مداوم جمله تکراری «من بهتر و با قابلیت تر از بقیه زن ها هستم!»
زنان
مایلند تمام مدت خود را برتر از دیگر همجنسان خود نشان دهند و هرگز حاضر
نیستند به عیوب و نقاط ضعف خویش اقرار کنند. این باعث جرقه های شک و تردید
در اذهان مردان می شود. پس بهتر است بگذارید محاسن و نقاط قوت تان به خودی
خود بر مردان آشکار گردند.
سؤال اساسی این است که به رغم ورود اسلام به ایران در دوره خلفا و همچنین به رغم
آنکه ایرانیان قرون اولیه، اکثراً جزو اهل سنت بودند، چگونه شد که هم اینک شاهد
اکثریت ایرانیان شیعی هستیم؟
در این نوشته، بحث کلامی مطرح نیست. بلکه از دیدگاه "جامعه شناسی
تاریخی " بررسی میکنیم که چه تحولاتی باعث شد که اکثر ایرانیان، شیعه
شوند.
سابقه دین اسلام در سرزمین ایران به عصر حیات «پیامبر اکرم(ص)» و نامه آن حضرت به «خسرو پرویز» شاه ایران برمیگردد؛ و ورود رسمی این دین به این سرزمین، به سال ۱۶ هجری و در زمان حکومت «عمر بن خطاب» خلیفه دوم.
در خصوص سؤال فوق دو دسته پاسخ ارائه شده است:
۱.
پاسخ های نادرست و
افسانهای.
۲.
پاسخ صحیح و منطقی.
در اینجا ضمن طرح چند پاسخ افسانهای و نقد آنها، در انتها پاسخ صحیح را ارائه
خواهیم کرد.
۱.
پاسخهای نادرست و
افسانهای:
۱ ـ ۱. ازدواج امام حسین (ع)
با شهربانو دختر یزدگرد سوم از سلسله ساسانی، باعث علاقه ایرانیان به اهل بیت(ع) و
در نتیجه تشیع ایرانیان شده است.
نقد این پاسخ:
اولاً: اساس چنین داستانی صحیح نیست.
ثانیاً: لازمهی صحت این داستان آن است که ایرانیان میبایست به خود سلسله
ساسانیان علاقه داشته باشند، تا به دامادشان هم علاقه داشته باشند. در حالی که
ایرانیان اجازه دادهاند تا این سلسله براحتی فرو بپاشد و حتی یزدگرد نیز پا به
فرار گذاشت و در شهرهای مختلف ایران آواره بود تا این که سرانجام توسط
"آسیابانی ایرانی " در "مرو " کشته شد.
ثالثاً: پاسخ دیگری هم شهید مطهری میدهد و آن اینکه تعدادی از امویان هم با
ساسانیان پیوند زناشویی بستند. پس چرا ایرانیان نسبت به امویان علاقهمند نشدند؟
۲ ـ ۱. ایرانیان در اصل ضد
اعراب، ضد اسلام و ضد مسلمانان بودهاند. وقتی ایران توسط مسلمانان فتح شد،
ایرانیان مجبور بودند در ظاهر بگویند ما مسلمان شدهایم و الا کشته میشدند یا
باید جریمه میپرداختند. لذا در ظاهر اسلام را قبول میکردند اما در واقع همان
عقاید زرتشتیگری و عقاید قبل از اسلام خود را حفظ کردند و ادامه دادند لکن تحت
عنوان شیعه. پس تشیع، مذهبی است که در اصل به دست ایرانیان ساخته شده و ربطی به
اسلام ندارد، بلکه مذهبی ایرانی است.
نقد این پاسخ:
اولاً: این نظریه زمانی میتواند صحیح باشد که رهبران اصلی شیعه ایرانی باشند؛ در
حالی که همه رهبران اصلی شیعه که ائمه معصومین علیهم السلام هستند، عرب هستند.
ثانیاً: این نظریه در صورتی صحیح است که شیعیان اولیه همه ایرانی باشند در حالی که
جز تعداد کمی از شیعیان اولیه ـ نظیر «جناب سلمان فارسی» ـ غالب شیعیان از عربها
بودند.
ثالثاً: نظریه فوق وقتی میتواند صحیح باشد که منابع و متون اصلی شیعه با سایر
مسلمانان تفاوت میداشت و میبایست این تفاوت در منابع ایرانی خود را نشان دهد. در
حالی که اینطور نیست. اولین منبع اصلی مسلمان قرآن کریم است که شیعه و غیر شیعه به
آن اعتقاد دارند. دومین منبع سنت است. اجماع هم به همان کتاب و سنت برمیگردد و
عقل به مستقلات عقلیه باز میگردد که اختصاص به ایرانیان ندارد بلکه مربوط به همه
است.
رابعاً: نظریه فوق وقتی میتوانست قرین واقع باشد که ایرانیان از همان قرون اولیه
تماماً شیعه باشند. در حالی که ایرانیان در این دورهها غالباً غیر شیعه بوده و به
اسلام اهل سنت گرایش داشتند و اکثر رهبران اهل سنت هم از ایرانیان بودند. همچنین
مؤلفان متون دینی اهل سنت اکثراً ایرانی هستند و این نکتهای است که شهید مطهری در
کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران میآورد.
خامساً: رهبران و دانشمندان شعیه تا قرن دهم اکثراً غیرایرانی بودند و خارج از
ایران زندگی میکردند. «شیخ مفید»، «سید مرتضی»، «محقق حلی»، «شهید اول و ثانی» و
علمای جبل عامل که بعدها به دعوت صفویه به ایران آمدند و همچنین «محقق کرکی» که
حوزههای علمیه شیعه را در ایران و عراق و مناطق دیگر گسترش داد، همه غیرایرانی
بودند. این نکته صحیح است که فرهنگ، زبان و زمان و مکان و رسم و عادات در
آموزههای مذهبی تأثیرگذار است. اما اینگونه نیست که این عوامل سبب شوند یک مذهب
تشیع خاص ایرانیان تأسیس شده باشد. اتفاقاً فقه شیعی بر عنصر زمان و مکان، تاریخ و
غیره تأکید فراوان دارد. بنابراین، تأثیر و تاثر قابل انکار نیست ولی مسأله
نمیتواند تعیین کننده باشد.
برخی آموزههای فلسفی قبل از اسلام به بعد از اسلام هم منتقل شده است. بعضی از
عادات و داستانها هم منتقل شده است. در واقع ایرانیان برخی از میراثهای خود را
حفظ کردهاند، اما آن را هرگز جزیی از تشیع ندانستهاند. بلکه یکسری از این مسائل
مربوط به آداب و رسوم ملی ماست که ربطی به تشیع ندارد. مثل زبان فارسی، عید نوروز
و... ایرانیان هیچ گاه زبان فارسی را رها نکردند. زیرا بین اسلام و ایران تضادی
نبوده است. بلکه در مواردی که تعارضی وجود داشته، ایرانیان خود به نفع اسلام از آن
دست کشیدهاند و اسلام را مقدم دانستهاند.
۳ ـ ۱. ایرانیان تا قرن دهم
سنی بودند. از آن پس با زور صفویان به شیعه گرایش یافتند. زیرا شاه اسماعیل صفوی
وقتی در تبریز تاج گذاری کرد، بسیاری از سنیها را قتل عام نمود.
نقد پاسخ فوق:
اولاً: شاه اسماعیل یک جوان ۱۴ ساله بود و نمیتوان پذیرفت که وی بدون حمایت شیعیان به قدرت
رسیده باشد. زیرا منطقی نیست که حامیان وی از سنیها باشند و علیه مذهب خود، شاه
اسماعیل را به نفع مذهب تشیع حمایت کنند. بنابراین، در ایران آن زمان شیعیان زیادی
وجود داشتهاند که صفویه به اتکای آنان توانستهاند قدرتی تشکیل دهند و در برابر
عثمانی که یک امپراتوری پر قدرت مدعی سنی بود، بایستند و مقابله کنند و در نهایت
حکومت تشکیل دهند.
ثانیاً: در تاریخ ثابت نشده است که صفویه با زور شمشیر شیعه را در ایران به وجود
آورده باشند. البته به صورت جزیی و موردی، اهل سنت مورد آزار صفویان واقع میشدند،
چنانکه شیعیان مورد آزار عثمانیها قرار میگرفتند. روشن است که عمل هر دو حکومت
نادرست و غیراسلامی بوده است.
۲.
پاسخ صحیح و منطقی:
نخست باید بپذیریم که استقرار و نفوذ یک مذهب در میان یک قوم، امری نه دفعی بلکه
به صورت تدریجی است. ما نباید به دنبال تاریخ خاص و معینی باشیم. به نظر میرسد از
زمانی که اولین ایرانی به تشیع گرایش یافته تا زمانی که تشیع در ایران فراگیر شد و
اکثریت ایرانیان را شیعیان تشکیل دادند، حدود ۱۰ قرن به طول انجامیده
باشد.
اتفاقاتی که طی ۱۰ قرن اولیه اسلام در
ایران به وقوع پیوست باعث فراگیری تشیع در ایران شد که به اجمال میتوان آنها را
اینگونه مرور کرد:
۱ ـ ۲. نخست آنکه «جناب سلمان»
صحابه با وفای پیامبر و اهل بیت، فردی ایرانی و شیعی بود. در یمن نیز ایرانیانی
وجود داشتند که متمایل به سمت اهل بیت بودند. یمن توسط حضرت علی (ع) و در زمان
حیات رسول اکرم (ص) به اسلام ایمان آورد و اهل یمن از همان زمان با حضرت علی (ع)
آشنا شدند؛ در حالی که ساحل خلیج فارس تا یمن تحت نفوذ ایران بود.
۲ ـ ۲. در دوره خلیفه دوم، وی
تبعیضهایی بین عرب و عجم قائل شد که موجب آزردگی خاطر ایرانیان گردید. پس از کشته
شدن خلیفه دوم به دست یک ایرانی، فرزند وی چند تن از ایرانیان موجود در مدینه را
به قتل رساند. اما وقتی حضرت علی(ع) به حکومت رسید اعلام کرد که بین عرب و عجم
تفاوتی نیست و عرب هیچ گونه فضلی بر عجم ندارد و این باعث شد تا ایرانیان به حضرت
علی(ع) گرایش پیدا کنند. همچنانکه «امام زین العابدین(ع)» با خریدن و آزاد کردن
تعداد زیادی از بردگان و بندگان غیر عرب، جمعیت زیادی از موالیان در مدینه ایجاد
کرد که محب اهل بیت(ع) بودند.
۳ ـ ۲. پس از شهادت حسین بن
علی(ع) ایرانیان متوجه شدند از اسلام دو قرائت وجود دارد: اسلام یزیدی و اسلام
حسینی. بنی امیه با آن سابقه ظلمها و اعمال تبعیضها نمیتوانست در قلوب ایرانیان
جایی داشته باشد و به صورت طبیعی ایرانیان به سوی امام حسین(ع) و اهل بیت(ع) گرایش
پیدا کردند و بعدها در سقوط بنی امیه بیشترین کمکها را نمودند. زیرا بنی عباس با
شعار حمایت از آل محمد (ص) قیام کردند. اما بعد معلوم شد که این جریان نیز با
جریان اهل بیت فاصله دارد.
۴ ـ ۲. در طول تاریخ، برخی از
شاگردان امام جعفر صادق و سایر ائمه ـ علیهم السلام ـ در ایران حضور یافتند و به
طور گسترده مکتب اهل بیت(ع) را تبلیغ کرده و ایرانیان را به مذهب آنان دعوت
میکردند.
۵ ـ ۲. حضور حضرت امام رضا(ع)
در خراسان عامل دیگری است. یکی از دلایلی که «مأمون» میخواست امام رضا(ع) را
ولیعهد کند، مقابله با عربهایی بود که از برادرش «امین» حمایت میکردند. تحلیل وی
این بود که با ولایت عهدی امام رضا(ع) هم ایرانیان شیعی را به سوی خود جذب خواهد
کرد و هم شیعیان عرب؛ و این باعث تقویت قدرت وی و ضعف امین خواهد شد.
۶ ـ ۲. بسیاری از امام زادگان
از ظلم «منصور دوانیقی» و دیگر خلفای ستمگر به ایران آمدند و پراکندگی آنان در
سراسر ایران عامل دیگری در گسترش تشیع در ایران بود. همانطور که حضور «حضرت
معصومه(س)» در قم، «حضرت شاه چراغ(ع)» در شیراز و «حضرت عبدالعظیم(ع)» در ری، از
دلایل مهم روی آوری مردم ایران به سمت تشیع است.
۷ ـ ۲. در عصر سلاطین شیعهی
آلبویه موجبات تبلیغ مکتب اهل بیت(ع) بیش از پیش فراهم شد و کتب مهم شیعی مثل
تهذیب، استبصار، کافی و من لایحضره الفقیه در این زمان تألیف شد. بزرگانی چون شیخ
صدوق، شیخ مفید، شیخ طوسی، سید مرتضی و سید رضی توانستند در این عصر اسلام شیعی را
به مردم معرفی نمایند.
۸ ـ ۲. در دوره ایلخانان، حضور
علامه حلی به مدت ۱۰ سال در ایران و آزادی
وی در بیان احکام و مهارت او در فقه و کلام و نیز تلاشهای «خواجه نصیر الدین
طوسی» عامل دیگری در این زمینه است.
۹ ـ ۲. حلقه آخر این جریان
تاسیس دولت صفویه و اعلام تشیع به عنوان مذهب رسمی و حضور و دعوت از علمای شیعه از
سراسر جهان اسلام است. این همه سبب شد تا بالاخره در عصر صفویه پس از طی ۱۰ قرن، اسلام شیعی در
ایران گسترش یابد و به صورت یک مکتب و مذهب فراگیر در این کشور معرفی شود.
منبع:www.abna.ir
Bottom of Form
معرفی
استان سمنان یکی از استانهای کشور ایران است.
مساحت
این استان برابر با ۹۷٬۴۹۱ کیلومتر مربع که ۹٫۵ درصد مساحت کل کشور را
شامل میشود. این استان از نظر مساحت ششمین استان ایران است و وسعت آن حدود
چهار برابر استان تهران میباشد.
این استان از جانب شمال به
استانهای خراسان شمالی، گلستان و مازندران، از جنوب به استانهای یزد و
اصفهان، از مشرق به استان خراسان رضوی و از مغرب به استانهای تهران و قم
محدود است و مرکز آن شهر سمنان میباشد.
این استان در سال ۲۰۰۹ میلادی دارای ۵ شهرستان، ۱۸ شهر، ۱۳ بخش و ۲۹ دهستان بودهاست
رفتن به استان
باقطار
شما با قطار از شهرهای دیگر می توانید به استان سمنان بروید
خط راه آهن تهران -مشهد از این استان می گذرد و در شهرهای گرمسار، سمنان ، دامغان و شاهرود ایستگاه دارد
خط راه آهن تهران- ساری - گرگان از غرب این استان می گذرد و در شهر گرمسار ایستگاه دارد
با اتوبوس
از شهرهای مختلفی برای این استان اتوبوس وجود دارد
و همچنین این استان در مسیر پر رفت و آمد تهران - مشهد قرار دارد
با اتومبیل
شما با اتومبیل نیز می توانید وارد این استان بشوید مهمترین مسیرها
از شرق از طریق مسیر بزرگراه مشهد -تهران
از غرب از طریق بزرگراه تهران - مشهد و فیروزکوه - سمنان
از شمال از آزادشهر -شاهرود
از جنوب از مسیر یزد - اردکان - شاهرود - آزاد شهر
از تهران تا شهر سمنان حدود 234 کیلومتر راه است
از تهران تا شهر شاهرود حدود 410 کیلومتر راه است
از مشهد تا شهر سمنان حدود 658 کیلومتر راه است
از مشهد تا شهر شاهرود حدود 482 کیلومتر راه است
از تبریز تا شهر سمنان حدود 831 کیلومتر است
نقاط دیدنی
دروازه ارگ سمنان: در
شهر سمنان واقع است. این بنا دروازه شمالی و تنها باقی مانده ارگ سمنان
است که در زمان بهمن میرزای بهاءالدّوله فرزند فتحعلی شاه قاجار، ساخته شده
است.
از نوشته کتیبه روی آن برمیآید که ساختمان آن در سال ۱۳۰۲
ه.ق، در زمان سلطنت ناصرالدین شاه قاجار و حکمرانی انوشیروان میرزا حکمران
سمنان، دامغان، شاهرود و بسطام به اتمام رسیده است.
دروازه ارگ فعلی
در واقع دروازه شمالی مجموعه ارگ دولتی قدیم سمنان بوده است. امروزه از
مجموعه ارگ دولتی کهن سمنان چیزی باقی نمانده است زیرا در زمان رضا شاه به
هنگام ساخت و ساز خیابانها و بناهای نو، تمامی این مجموعه، به جز دروازه
شمالی آن تخریب شد.
آرامگاه شیخ حسن جوری
بازار سمنان
برج چهلدختر
برج مهماندوست
غار دربند
غار شیربند
قصرهای سیاهکوه
قلعه کهندژ
قلعه گردکوه
کاروانسرای سپهسالار
مجموعه بایزید بسطامی
مسجد تاریخانه
موزه سمنان
موزه شاهرود
روستای عمروان در منطقه قهاب صرصر قرار گرفته و امروزه تابع شهر امیریه است و راه آهن سراسری تهران - مشهد از چند کیلومتری این روستا می گذرد و ایستگاهی با همین نام نامگذاری شده است. مردمان این روستا بسیار با استعداد و از پویندگان علم و ادب و فرهنگ به شمار می آیند. در سال 1325 هجری شمسی آموزشگاهی با عنوان «مدرسه عنصری» در این روستا تأسیس گشت. از جمله افرادی که در آن سالها در تأسیس و راه اندازی آموزشگاه عنصری عمروان نقش سازنده و سهم بسزائی داشته اند می توان به آقایان غلامرضا مقیمیان، حسن فروغی، حسن عرب ، محمد باقر هوشمند و مرحوم ابوالفضل امیرعبدالهیان معروف به نوبهار اشاره کرد. از این روستا افراد صاحب نامی به پا خواسته اند که همواره منشاء خدمات ارزنده بوده اند و مردم حق شناس دامغان نامشان را به بزرگی یاد می کنند، از آن جمله مرحوم دکتر مهدی هوشمند که سالیان دراز و متمادی در خدمت مردم دامغان قرار داشته و تأسیس آموزشگاه بهیاری هوشمند از اقدامات این مرد بزرگ است. مدیریت مدرسه عنصری عمروان در آغاز به عهده آقای علینقی مایانی بود و سپس به آقای سید علی اکبر جنانی سپرده شد. مکان این آموزشگاه در سال 1325 در منزل شخصی آقای سید علی اکبر جنانی قرار داشت و سپس به منزل حاج محمد باقر هوشمند انتقال یافت. روستای عمروان از پیشینه فرهنگی و تاریخی کهن برخوردار است. از آثار تاریخی این روستا قلعه بالا قابل ذکر می باشد که بارها هیئت های باستان شناسی از کشورهای مختلف دنیا به آنجا سفر کرده اند و به حفاری و مطالعات پژوهشی در زمینه باستان شناسی اقدام کرده اند. واژه عمروان به دو صورت ( امروان - عمروان ) در متون مختلف آمده است.
منبع: کتاب روند توسعه نهادهای فرهنگی شهرستان دامغان
تألیف احسان اله امیرعبدالهیان - (اخذ مطلب از وبلاگ حامیان طبیعت و محیط زیست دامغان)
لازم میدانم در ادامه مطلب از مرحوم حسن مقیمیان که مدت زیادی مدیر مدرسه فوق بوده و با دلسوزی به تعلیم بچه های عمروان می پرداختند به نیکی یاد کنم.خداوند همگی این عزیزان و خدمتگذاران به فرهنگ این مرز و بوم را قرین رحمت و مغفرت نماید.
ضمنا در ذیل تصویرنامه مرحوم جنانی به مجلس شورای ملی درج میگردد.
از این به بعد سعی خواهیم کرددر سلسله یادداشت هایی تحت عنوان معرفی بزرگان به معرفی اشخاص مهم و بزرگ وصاحب نام روستای عمروان بپردازیم.
برای تبرک این شروع جدید ابتدا با یاد و خاطره شهیدان روستا شهید علینقی فخرالدین و شهید عاشوری شروع میکنم
در زیر مشخصات شهید فخرالدین قید گردیده است.به محض دستیابی به مشخصات شهید عاشوری مشخصات آن شهید بزرگوار نیز در وبلاگ درج خواهد شد.
خداوند روح این عزیزان را با شهدا ی کربلا محشور نماید. انشاالله
ضمناچنانچه مایلید نام و مشخصات افراد صاحب نام روستا در وبلاگ درج شود اطلاعات آن بزرگان را برای ما ارسال نمایید.